سنت تیراندازی لذتی آنی با طعم پشیمانی / مرضیه دادگر

سنت تیراندازی لذتی آنی با طعم پشیمانی  
مرضیه دادگر  
عقربه ها ساعت 23 و30 دقیقه رانشان می دهند ،مراسم جشنی در سیاهشیرلیکک  برپا است ،قرار است دو زوج با پایان یافتن جشن راهی خانه وزندگی شان شوند،صدای شادی وهلهله وپایکوبی از همه طرف به گوش می رسد ،هرکسی قصد دارد به نحوی در این بزم سهیم باشد،برخی ها تفنگ به دست دارند ومی خواهند با تیراندازی لذت این جشن وسرور را دوچندان کنند،یکی شان تفنگ ساچمه ای در دست دارد،تصمیم به تیراندازی می گیرد،دریک آن تیراندازی می کند و پسرنوجوانی کشته می شود،صدای شیون وناله  از همه جا به گوش می رسد،عروسی عزا می شود،معلوم می شود مقتول پسر عموی قاتل است،در یک لحظه بایک تیراندازی سهوی یک زندگی در 14 سالگی برای همیشه متوقف می شود.روز جمعه پیکر کوچک مقتول  را در دنیایی از غم واندوه به خاک سپردند ،ولی نکته جالب در این مراسم آن بود که وقتی پدر مقتول برادربزرگترش که پدر قاتل نیز محسوب می شد را در مراسم پسرش دید ازجایش بلند شد دست برادر بزرگتر خود را گرفت و او را در کنار خود نشاند وگفت هیچ نگرانی وجود ندارد وفرزند من وبرادرم فرقی ندارد،این رفتار از طرف یک پدر یعنی اوج صبرو بردباری در تحمل مرگ فرزند،فرزندی که قرار بود درپیری دست پدر رابگیرد ،ولی حالا یک اتفاق باعث شد تابوت پسر برشانه های خم شده پدر قرار بگیرد.
اتفاقی افتاد که قطعا تا همیشه در خاطردو خانواده می ماند و8 هشت آذر را فراموش نمی کنند ،قاتل هم قطعا فراموش نمی کند که دراثر تیراندازی او چه اتفاقی افتاد،ولی با همه اینها این حادثه ناگوار درس هایی داشت که باید به آنها توجه شود، بزرگترین درس را پدر مقتول داد، او که با وجود مرگ فرزند دلبندش این حادثه راپذیرفت وبا منطق وبزرگ منشی با وجود این مصیبت عظیم گفت نگرانی وجود ندارد وفرزند من وبرادرم با هم فرقی ندارند،او کنار برادرش نشست تا برادرانه با هم در این غم عظیم شریک شوندهمه اینها اوج ایثار وصبوری است،اینکه پدر باشی وغم ندیدن جگر گوشه ات را تحمل کنی واین اتفاق برای همیشه پیرت کند ولی ان طرف قضیه را هم ببینی وفراموش نکنی همه اینها سهوی ودراثر یک رسم غلط بوده است.این اتفاق درس دیگری هم داشت وآن هم این بود که مردم سیاهشیر بعد از این اتفاق عهد بستند این فرهنگ غلط را برای همیشه کنار بگذارند تا دیگر شاهد بروز چنین اتفاقات تلخی نباشند.
 البته اتفاقی که در لیکک افتاد بارها در استان به وقوع پیوسته وهربار قربانی گرفته است،این رسم غلط متاسفانه چه در مراسمات عروسی وچه مراسمات عزای استان دیده می شود،ولی گویا انتشار اخبار کشته ها ومصدومین هم نتوانسته مردم را قانع کند که این رسم وفرهنگ غلط را کنار بگذارند.معلوم نیست چه لذتی در این شلیک ها وتیراندازی های هوایی نهفته است که عطش آن فرو نمی نشیند،چقدر باید اخبار ناراحت کننده شنیده ومنتشر شود تا مردم به این رفتار خود پایان دهند،چرا مردم ما فکر نمی کنند آیا این لذت های کوتاه ارزش گرفتن جان یک انسان را دارد،آیا فکر کرده اند اگر تیری به خطا رفت وفردی کشته شد حتی اگر خانواده مقتول او راببخشد خودش چطور قرار است با یک عمر پشیمانی عذاب وجدانش کنار بیاید؟ اصلا این تیراندازی ها در مراسمات  تا کنون چه گلی به سر مردم زده اند که هربار تکرار می شوند؟پای جان انسان که وسط باشد باید قید خیلی رفتارها وفرهنگ های غلط را زد،فرهنگی که خانمان برانداز باشد فرهنگ نیست،درد است،آن هم دردی با تاوان سنگین،فرهنگ باید مقوله ای  زندگی ساز باشد .اتفاقی که درسیاهشیر وهمه مراسمات این چنینی افتاد سراسر درس است،درسی که باید آویزه گوش شود تا برخی رفتارها ورسم های  غلط تکرارنشوند.می توان شادی کرد بدون تیراندازی،می توان متوفی رابه خاک سپرد بدون تیراندازی،شلیک کردن با اسلحه نه به محسنات عروس وداماد اضافه می کند ونه متوفی،برعکس داغی می شود که هیچ آبی هم نمی تواند آتش آن را خاموش کند ومهمتر اینکه همیشه برخورد خانواده قاتل ومقتول هم آن چیزی نیست که در جریان تیراندازی لیکک اتفاق افتاد وهمین مسئله گاهی تبعاتی را به همراه دارد که تا سالهای سال دو خانواده درگیر آن می شوند وپیوندهای آنها برای همیشه گسسته خواهد شد.

تاریخ درج :  1396/9/12

تعداد بازدیدها : 1455

ارسال نظر