روايتى خواندنى از دلدادگى محيط بانان دنا در گفت و گو با ابتكار جنوب

دربندِ دنا

 

هیچ وقت از محیط بان بودنمان پشیمان نیستیم

 

 

ابتکارجنوب/مرضیه دادگر:بعضی آدمها را نمی توان توصیف کرد، اصلا انگار وقتی قرار است توصیفشان کنی واژه کم می آوری ،دائم باید مکث کنی و فکر کنی که چه بنویسی که حق این همه خوب بودن را ادا کند،این آدمهای خوب روزگار وقتی در منصبی قرار می گیرند مسئولیت و وجدان را هم برای اطرافیانشان جور دیگری معنا می کنند ،محیط بانان را می گویم ،هم آنانی که برای دفاع وپاسداشت حیات وحش وعرصه های طبیعی این کشور لباس سبز پوشیدند وآرامش وقرار را برای همیشه بوسیدند وگذاشتند کنار.

محیط بانان روزی که قرار است محیط بان شوند می دانند آرامش دیگر همزاد آنان نخواهد بود ،چون حتی اگر بخواهند ودر خانه خودشان هم نشسته باشند باز هم بیقرار ودل نگران طبیعت وحیات وحشند .آنان روزی که لباس سبز برتن کردند واسلحه تحویلشان داده شد می دانستند تحمل سختی های این راه ،صبر ایوب می خواهد .آنان آگاه بودند در این راه پرمخاطره باید انقدر دل داشته باشند که بدانند خطر همیشه در کمین است  وممکن است درگیر وزخمی شوند، یا شهادت مظلومانه وبی صدا  انتهای مسیر انتخابی شان باشد،تا ما امروز 120 شهید مدافع حریم مقدس طبیعت و تنوع زیستی داشته باشیم.گاهی هم آنها به جرم این علاقه تمام نشدنی

 

، مجبورند تاوان سنگینی بدهند ،چون تیرشان به خطا رفته وشکارچی با ضرب گلوله شان کشته شده ،آن وقت است که به یکباره وبرای مدتی نامعلوم باید مانند کبک های بی گناه در بند شوند ودر زندانی که حکم قفس را دارد انتظار طناب دار را بکشند .حکایت این حرف را محیط بانان در بند خوب می دانند ومی فهمند ، آنانی که بهای عاشقیشان را با زندان دادند  وبقول خودمانی دلشان را باد می برد که یک بار دیگر بروند وحدیث عشق را در طبیعت از برکنند.برای یک محیط بان روشنی روز وسیاهی شب یکی است ،چون او می داند حراست از حیات وحش شب وروز نمی شناسد ،به همین خاطر همیشه کوله پشتی وپوتین ها و دوربین شکاری شان آماده است.

 

باید روی ارتفاعات دنا قرار بگیری تا عظمت خدا را به چشم ببینی

 

در این بین اما 37محیط بان دنا حکایت دیگری دارند، آنان دنا را جور دیگری می بینند ،حسشان به دنا شنیدنی است ،خودشان می گویند باید روی ارتفاعات دنا قرار بگیری تا عظمت خدا را به چشم ببینی وبفهمی خدا چقدر برای آفرینش دنا سلیقه وهنر به خرج داده ،اصلا انگار برای خلقت  دنا جور دیگری وقت گذاشته ،به همین خاطر دنا اینگونه دلبرانه می نماید،بوی آویشن وخاری وچویل دنا هم گفتن ندارد ،این بوهای سحر انگیز چنان مستت می کند که دوست داری همه این عطرهای دل انگیزطبیعی را تا عمق ریه هایت بکشی وسرخوش از این عطر مست کننده غرق لذت شوی،از همه اینها که بگذریم  دوئل عاشقانه پازنها در دنا دیدنی است ،محیط بانان می گویند "کل ها "چنان معرکه ای برای جلب نظر بز دلخواهشان  به راه می اندازند که درباور کمتر کسی می نشیند، آنان می گویند صدای چکاچاک شاخ پازنان به حدی است که گویی گلوله ای از تفنگ رها شده باشد واین دوئل عاشقانه آنقدر ادامه می یابد تا یکی از آنان تسلیم شود ،که گاهی سرانجام خوبی هم ندارد ومنجربه کشته شدن یکی از آنها می شود .محیط بانان دنا می گویند محیط بانی در دنا سخت است ولی همه سختی آن را به جان می خرند، چون برای دنا وحیات وحشش بی تابند.با همه اینها دنای کاکل سپید  مغرور،بارها رخت عزا به تن کشیده وعزادار غم سبز پوشانی شده که برای امنیت دنا وحیات وحشش از همه چیزشان گذشتند.

نبودن " تقی زاده"،" خالدی و" دانایی نسب" دنا را سوگوار محیط بانانش کرد

نبودن "اسعد تقی زاده"،"غلامحسین خالدی و"حسن دانایی نسب" دنا را سوگوار محیط بانانش کرد وشاید دلیل خوب نبودنهای حال دنا درهمه این سالها همین غم سنگین بود،غمی که هیچ ضمادی آن را تسکین نمی داد.دنا تابستان سالهای 86 و89 را هیچ گاه از یاد نخواهد برد ،سالهایی که با ضرب گلوله  "تقی زاده" و"خالدی" دو شکارچی کشته شدند وآنان به جرم خطا رفتن تیرشان وعشق بی پایانشان به دنا در بند افتادند وحتی حکم اعدامشان هم صادر شد، ولی گویی تقدیر چیز دیگری می خواست ودنای دلواپس بار دیگر توانست رنگ شادی را بچشد ، هر دو محیط بان دنا با رضایت خانواده جان‌باختگان حادثه از بند رها شدند تا دنا غرق خوشبختی شود.

درشدت عشق آنان به طبیعت همین بس که "محیط بان تقی زاده" درمصاحبه ای که همان موقع انجام داد گفت یک روز در هواخوری زندان بودیم که باد برگی از یک درخت بلوط را آورد ،آن برگ را برداشتم ومدت زیادی به آن خیره شدم وسعی کردم همه دلتنگی ام را با نگاه کردن به  آن برگ بلوط مرهم بگذارم.دنا غرق در این شادمانی بود که خبر دیگری کمرش را خم کرد این بار خبر دربند شدن نبود،این بار یکی از محیط بانان در کلبه کوچکش وقتی از ماموریت وگشت زنی از دنا برگشته بود چشمانش را برای چرتی کوتاه بست وبرای همیشه به خواب ابدی فرو رفت، تا تلخترین حادثه آذربا فوت "حسن دانایی نسب "رقم بخورد.همکارانش می گویند عشق حسن به دنا با همه ما فرق داشت، شاید یکی از دلایل آن این بود که  او اهل دنا بود  و قدر دنا را بهتر می شناخت تا جایی که داشتن دوسر عائله هم مانعش نبود ودر آن سوزسرما پاییزی از پای ننشست وآخر هم دراین همین راه ودرجوار دنا آرام گرفت.

 

اما امروز روز ملی محیط بان است،روزی که هنوز هم درتقویم ما ثبت نشده ولی یا همه اینها این روزبهانه ای شدیم تا سراغ چند نفر از این سبز پوشان برویم واز درد دل ها ودغدغه هایشان بشنویم.

 

همه ما محیط بانان حیات وحش دنا را مثل فرزندانمان می دانیم

 

حمزه آرست یکی از محیط بانان دنا  می گوید از سن 21 سالگی محیط بان شدم والان 10 سال است که محیط بانم وهمه سالهای کاری ام را در طی این مدت در دنا گذرانده ام، ولی با این وجود حس می کنم همین دیروز محیط بان شده ام  واگر بازهم به عقب برگردم با علم وآگاهی از تمام سختی وشرایط کاری محیط بانی بازهم همین راه را انتخاب می کنم.او درباره محیط بانش شدنش می گوید :خودم اهل دنا هستم وهمیشه علاقه خاصی هم به دنا وهم طبیعت داشتم واین مقدمه ای شد بر انتخاب شغل محیط بانی.این محیط بان می گوید همه ما محیط بانان گله های کل وبز وهمه حیات وحش دنا را مثل فرزندانمان می دانیم، ولی مرحوم دانایی نسب علاقه ویژه تری داشت واگر کل وبزی کشته یا زخمی می شد برای آنها گریه می کرد  ویک بار  بزغاله نری را نجات داده بودیم دائم تاکید می کرد او را به همان محلی که پیدا کرده ببریم تا مادرش از نگرانی دربیاید، چون او می دانست مادر انتظار برگشت بزغاله اش را می کشد.

آرست با بیان اینکه در محیط بانی اگر به شغلت علاقمند نباشی نمی توانی دوام بیاوری عنوان کرد:در روز بیش از ده ساعت گشت زنی داریم ،که در کنار آن هم مسافت زیادی را در روز وشب هم پیاده طی می کنیم تا اوضاع را کنترل کنیم وخستگی برای ما معنایی ندارد وبارها شده که محیط بانان سایر استانها وکوهنوردان در مقابل ما نفس وانرژی کم می آورند. این محیط بان دنا می گوید محیط بانی از عهده هر کسی برنمیاد چون هر لحظه امکان دارد در ارتفاع 3 هزار متری، یا دربرخورد باشکارچی،یا لیز خوردن ازروی برف یا درگیری با حیوانات درنده برای همیشه جانت را ازدست بدهی.این محیط بان دنا تصریح کرد ما به سختی ها شغلمان خو کرده وآن را بخاطر علاقه بی پایانمان به طبیعت پذیرفته ایم.او ادامه داد:وقتی محیط بان دنا باشی خدمت درجای دیگر برایت سخت می شود چون دنا اسیرت می کند وچنان در وجودت رخنه می کند که نمی توانی از آن دل بکنی.

 

با دنا عجین شده ام

آرست  با اشاره به اینکه دنا را مثل کف دست می شناسم ودر همه نقاط آن از گردنه بیژن گرفته تا میمند رابا همکاران به  گشت زنی وماموریت پرداخته ایم می گوید در دنا انواع گونه های جانوری از جمله کل و بز، خرس قهوه ای، خوک وحشی، پلنگ، گرگ، روباه، کفتار، شغال، موش کور، سنجاب ایرانی، خرگوش، سمور، راسو، خفاش، جوجه تیغی، سیاه گوش، عقاب طلایی ،کبک دری  و... یافت می شود.این محیط بان اظهارداشت دنا برای ما خاطرات تلخ وشیرینی را رقم زده  که در بند شدن خالدی وتقی زاده و ازدست دادن مرحوم دانایی نسب جز خاطرات تلخمان محسوب می شود.وی گریزی به فوت مرحوم دانایی نسب زد وادامه داد:یک شب که متوجه حضور شکارچیان شدیم هرچه با مرحوم دانایی نسب تماس گرفتیم جواب نداد ،بعد از انجام ماموریت پیگیر وضعیت او شدیم چون واقعا نگران شده بودیم تا اینکه از طریق دامادش که همکارمان بود خبر فوت او به ما داده شد ودنا برای همیشه یکی از محیط بانان کم نظیر خود را ازدست داد.

او گفت ودتها پیش که در ارتفاعات دنا نیم متر برف باریده بود با محیط بان خالدی به ماموریت رفتیم و دراین بین نکته جالب توجه این بود که باوجود آن همه سختی و6 سال دربند بودن  بازهم علاقه خالدی به دنا پابرجا بود وحتی بیشتر هم شده بود.این محیط بان خاطر نشان کرد:بارها مهر مادری را در دنا وبین کل وبزها دیدم ویک بار درحین گشت زنی متوجه شدیم یزغاله یکی از بزها توسط شکارچی صید شده ومادرش در محلی که درآن شکار صورت گرفت بود ایستاده بود وتکان نمی خورد ومنتظر بود بزغاله اش برگردد واز ما هم ترسی نداشت.آرست گفت به حدی با دنا عجین شده ام که درروزهای استراحت تحمل ندارم درخانه ومحیط شهری بمانم و اکثر اوقات پیش از موعد یا سرپست می روم یا به روستا می روم تا آرام شوم.

 

دنا را برکت می دانیم

 

شمسعلی رستگار دیگر محیط بان پاسگاه محیط بانی دنا که با وجود نزدیک به 28 سال خدمت درلباس مقدس محیط بانی هنوز رسمی نشده گفت:من زاده روستای دنا نشین آب سپاه هستم واین مسئله باعث شد تا از زمانی که خودم را شناختم علاقه ای ویژه به دنا داشته باشم خصوصا اینکه همیشه پدرم از دنا برایم می گفت.او می گوید در دنا پوشش های گیاهی وجانوری متنوع ومتعددی وجود دارد که برخی از آنها درهیچ کجای دنیا یافت نمی شود وهمین خصوصیات خاص، دنا را متفاوت کرده است.رستگار بیان داشت:دنا حتی به لحاظ شکل وساختار نیز متفاوت است وانوع یخچالها،غارها و دیواره های یخی درآن یافت می شود وعلاوه برآن چشمه سارها،آبشارها ودریاچه هایی نیز دارد که درنوع خود کم نظیر ودیدنی است.این محیط باسابقه دنا عنوان کرد:ما محیط بانان دنا، دنا را بیشتر از هرچیزی دوست داریم وبه آن عشق می ورزیم چون دنا را برکت می دانیم وحتی معیشت وزندگی ما به دنا وابسته است.رستگار گفت محیط بانی شغل سختی است ومحیط بان همه چیز خود را فدای حراست از طبیعت می کند ومن هم تا زنده ام حتی اگر بازنشسته شوم محیط بان می مانم.

او ادامه می دهد:اقتضائات وشرایط ایجاب می کند محیط بان همیشه مراقب باشد چون در کمترین زمان ممکن اگر چشم محیط بان دور دیده شود شکارچی کارش را تمام می کند.رستگار گریزی به خاطرات محیط بانی اش زد وگفت:زمانی که قرار بود پاسگاه محیط بانی آب سپاه ساخته شود از یک مسافت دور واز طریق الاغ برای ساخت آن آب می کشیدیم و وقتی ساخته شد از آب لوله کشی منزل خودم به پاسگاه آب دادم که خاطرات آن همیشه در ذهنم ماندگاراست وعلاوه براین بودن درکنار همکاران محیط بانم خصوصا در ماموریت وارتفاعات جز خاطرات شیرین من است.او اضافه کرد:زمانی که همکاران محیط بان خصوصا آقای خالدی به زندان افتاد چون من هم درگیر این قضیه بودم روزهای سختی را گذراندم  ولی باهمه اینها خوشحالم هیچ گاه در شغلم خیانت نکردم وبا روی سفید می روم.

این محیط بان دنا می گوید گاهی لازم می شود وتمام روز را تاساعت 2 شب پیاده روی می کنیم  چون کارما ساعت وزمان نمی شناسد.این محیط بان تاکید کرد:انتظار داریم مسئولان مشکلات محیط بانان را ببینند وآنان را مرتفع کنند تا محیط بانان دلگرم شوند ،از مردم نیز می خواهیم هرکسی در خانه خودش یک محیط بان حافظ طبیعت باشدچون قطع شدن درختان وصدمه زدن به طبیعت  تبعات جبران ناپذیری را به محیط زیست وارد می کند.وی ابرازداشت:بازنشستگی سخت است ،خصوصا برای من که همه جوانی ام را دردنا گذرانده ام ولی بازبه این مسئله دلخوشم که درجوار دنا زندگی می کنم وهمه چشم وگوشم با دنا است وپنجره اتاقم را که باز کنم دنا را می بینم.

 

روزگاری شکارچی دنا بودم

 

غلامحسین خالدی نیز یکی دیگر از محیط بانان دناست که بخاطر کشتن یکی از شکارچیان شش سال از بهترین روزهای عمرش را در بند بود وحکم اعدامش هم صادر شد ولی انگارتقدیر می خواست او بار دیگر به دامان دنا برگردد تا عشقش به دنا تکمیل شود.خالدی درباره محیط بان شدنش می گوید من زاده دنا هستم و دنا محل برپایی وردهای عشایری ما بود ما فصل وبهار وتابستان را  در دنا می گذراندیم وهمه اینها به اضافه فرهنگ غالب که اکثرا همه شکارچی بودند باعث شد من هم شکارچی شوم ولی با شکارچی شدنش  4فرزندم را ازدست دادم  وهمسرم نیز بیمار شد وهمه این اتفاقات اعث شد متوجه شوم شکار خیر وبرکت را ازخانه می برد به همین دلیل وبخاط علاقه زیادم به طبیعت تصمیم گرفتم محیط بان شوم بنابراین 2 سال بعنوان محیط بان افتخاری با محیط زیست همکاری کردم وبعد از آن در محیط زیست استخدام شدم  که از سال 86 بعنوان محیط بان دنا خدمت می کنم.او عنوان کرد:دنا به لحاظ تنوع گونه های گیاهی وجانوری وشکل وساختار ونوع صخره وکمرها از سایر مناطق متفاوت است وگونه هایی دارد که در دنیا کم نظیر وحتی بی نظیر است.

این محیط بان عنوان کرد:علیرغم اینکه روزگاری شکارچی بودم ولی حساسیت وعلاقه زیادی به طبیعت ودنا دارم و وقتی متوجه ردپای شکارچی می شوی چنان ناراحت می شوم که گاهی حتی گریه می کنم واین حساسیت به محیط خانواده هم کشیده شده وآنان هم احساس خاصی به دنا  وطبیعت دارند.خالدی می گوید دنا این روزها نیاز مند محیط بانانی تازه نفس وپر انرژی است که اگر این انتخاب از میان خود دنا نشینان وحتی شکارچیان زیبده وحرفه ای باشد هم بهتر است چون آنان هم منطقه را خوب می شناسند وهم جلوی شکار کردن آنان گرفته می شود.او اظهار داشت: محیط بانی شغل سختی است ودر دنا این مسئولیت سنگین تر است،شرایط دنا خصوصا سوز سرمایش مثال زدنی نیست گاهی تا نیمه بدن در برف فرو می رویم وشکارچیان حرفه ای دنا درسخت ترین شرایط به شکار می آیند.

 

دنبال پست ومقام بودن دنا را دنا نمی کند

خالدی می گوید دنبال پست ومقام بودن دنا را دنا نمی کند بنابراین باید درجهت حفظ دنا فرهنگ سازی شود خصوصا که درسالهای اخیر حجم خشکسالی،جنگلخواری وآتش سوزیهای عمدی وغیرعمدی هم افزایش یافته است. این محیط بان گفت:کسانی که از استانهای همجوار می آیند قدر دنا رابهتر می دانند ومی شناسند چون حتی یک زباله کوچک وناچیز را در طبیعت رها نمی کنند وآن را تا رسیدن به یک سطل زباله نگه می دارند مسئله ای بین ما جایگاهی ندارد .خالدی تصریح کرد:اینکه دنا حال وروز خوب است بخاطرزحمات محیط بانانی است که بی چشمداشت  وباجان ودل برای دنا زحمت می کشند چون تخریب وتهدید طبیعت و  وحوش یک لحظه است وممکن است لازم باشد ساعت سه نصف شب به ماموریت بروی.با وجود همه سختی کارم وهمه سختی وزجرهایی که درآن شش سال متحمل شدم هیچ وقت از محیط بان بودنم پشیمان نیستم واگر بازنشسته شوم هم اگر اجازه دهند وشرایط جسمانی ام یاری کند به این شغل ادامه می دهم.

این محیط بان خاطرنشان کرد:وقتی بر روی ارتفاعات دنا می ایستم روحم آرام وغرق لذت می شود اینکه در بلندترین نقطه می ایستی وغرق عظمت خدا می شوی وهمه نقاط همجوار را می بینی لذتی غیر قابل وصف دارد .وی درباره خاطرات کاری اش  اظهار داشت:خاطره تلخم مربوط فوت مرحوم دانایی نسب و به زندان رفتن وماموریتم است چرا که همان روز دست پسرش شکست واو را دکتر نبردم وفتم تحمل کن وقتی از ماموریت برگشتم تو را پیش دکتر می برم وبه ماموریت رفتم تا شش سال بعد برنگشتم . خالدی افزود: خاطره خوبم بازگشت به طبیعت وآزادی  اززندان بود.او بیان کرد: وصیت کرده ام  وقتی از دنیا رفتم مرا در منطقه بلیطک در جوار دنا  به خاک بسپارند تا درپناه دنا آرام بگیرم.

درد دل های محیط بانان تمامی نداشت،آنها شیرین وساده سخن می گفتند،با این حال امایک چیز میان همه آنها مشترک بود عشق پایان ناپذیرشان به طبیعت وحیات وحشی  که برای آن حاضرند  ازجان شیرینشان هم بگذرند.به امید روزی که هیچ محیط بانی درهیچ جای کشور دغدغه خاطری نداشته باشند.مبارک باد روزی که بنام محیط بان نامگذاری شده.

 

تاریخ درج :  1397/5/3

تعداد بازدیدها : 1566

ارسال نظر