✍🏻ابتکارجنوب، زهرا وصالی با اعلام ادارهکل حفاظت محیط زیست فارس، در تاریخ ۱۸ خردادماه ۱۴۰۴، ۴۰ میلیون مترمکعب آب ازسد درودزن بهعنوان حقآبه تالاب بختگان رهاسازی شد. بر اساس تخمینها، این آب حدود ۱۴ روز زماننیاز دارد تا مسیر ۲۰۰ کیلومتری رودخانه کر را طی کرده و به تالاب برسد. هماکنون، در روز سوم اینفرآیند (۲۱ خرداد)، جریان در حوالی مرودشت قرار دارد و مرحله پایش دقیق آغاز شده است. اگرچه این اقدام میتواند گامی در جهت احیای یکی از مهمترین تالابهای کشور تلقی شود، اما اجرایآن در فصل گرم سال، نگرانیهایی جدی از منظر فنی، اقلیمی و مدیریتی ایجاد کرده است. **چالشهای اجرای رهاسازی در تابستان** کارشناسان محیط زیست هشدار میدهند که تبخیر بالا، نفوذ در بستر خشک رودخانه و برداشتهایغیرمجاز از جریان، سه مانع اصلی برای رسیدن حجم مؤثر آب به تالاب هستند. همچنین برخی فعالانتأکید میکنند که: > «مدیرکل محیط زیست فارس نباید تحت تأثیر بهانههایی مانند کمبود مخزن یا پیشبینی خشکسالیسال بعد قرار بگیرد. چه یک میلیون و چه صد میلیون مترمکعب، اگر این آب حق محیط زیست است،زمان و مکان رهاسازی آن باید با نظر محیط زیست مشخص شود نه نهادهای دیگر.» بر اساس تجربههای گذشته، رهاسازی در فصل زمستان، بهویژه پس از بارندگی، با رطوبت بستر و تبخیرکمتر، اثربخشی به مراتب بیشتری دارد. در این ایام، کشاورزی نیز غیرفعال است و احتمال انحراف جریانکاهش مییابد. **مسیر ۲۰۰ کیلومتری؛ پایش، نه بهانه** در سومین روز پس از آغاز رهاسازی، هنوز حدود ۱۲۰ کیلومتر از مسیر تا تالاب باقی مانده است. اینفاصله نیازمند پایش دقیق برای جلوگیری از برداشت غیرمجاز است. در عین حال قهرمانی فعال اب ومحیط زیست پیشنهاد می دهد که برای نظارت بر مسیر، تنها از ۲ تا ۳ مأمور محیطبان با سه خودرواستفاده شود. هر مأمور میتواند حدود ۶۷ کیلومتر را پوشش دهد. این کار چندان پیچیده نیست، امانیازمند اراده است. در عین حال، به نظر نگارنده این متن با توجه به کمبود نیروی محیطبانی در فارس (۱۹۹ محیطبان برایبیش از ۳۵ منطقه حساس)، پیشنهاد میشود پایش مسیر از طریق فناوری پهپادی انجام شود؛ هرچندنبود تجهیزات کافی در سازمان محیط زیست، این امکان را ممکن است محدود نماید. **ضرورت پایش گامبهگام و مستندسازی میدان** پیشنهاد میشود این رهاسازی بهعنوان یک تجربهی میدانی، بهصورت روزبهروز پایش و ثبت شود: ازرسیدن جریان به مرودشت در روز سوم، عبور از خرامه و استهبان در روزهای میانی، تا ورود به تالاب درروز چهاردهم (۱ تیر)، باید روند حرکت، افت دبی، نقاط ریسک، و بازخورد زیستی مستندسازی گردد تامبنایی برای تصمیمگیریهای آتی باشد. **نگاهی به تجربههای جهانی؛ رهاسازی هدفمند چگونه انجام میشود؟** در کشورهای مختلف، تجارب موفقی در خصوص رهاسازی علمی و زمانبندیشده حقآبه محیط زیستیثبت شده است: - در *آمریکا و مکزیک*، پروژه Pulse Flow توانست با رهاسازی حجمی و هدفمند از رود کلرادو، پوششگیاهی دلتا را احیا کند. - در *استرالیا*، نهاد CEWH بهصورت مستقل مدیریت رهاسازیها را بر عهده دارد؛ با پایش ماهوارهای،سنسورهای هوشمند و برنامهریزی دقیق ماهانه. - در *آفریقای جنوبی*، حتی در شرایط خشکسالی نیز حقآبه محیط زیستی محفوظ باقی میماند. - در *هند*، دادگاهها وزارت نیرو را ملزم به حفظ جریان زیستی رودخانهها کردهاند. **از محاسبه علمی تا تصمیم شجاعانه** شهره صدری خانلو پژوهشگر حوزه محیط زیست و آب در این خصوص اظهار می دارد که رهاسازیحقآبه نباید صرفاً اقدامی رسانهای یا نمادین باشد.حقآبه محیط زیستی باید بهصورت ماهانه و براساس شرایط متغیر هیدرولوژیکی تعیین شود نه بهصورت عددی ثابت. تابستان و زمستان نیاز یکسانندارند. با این حال، در ساختار تخصیص آب کشور، محیط زیست در عمل در اولویتهای بعدی پس ازکشاورزی قرار میگیرد، در حالی که خدمات اکوسیستمی یک تالاب از منظر اقتصادی، بومشناختی واجتماعی، بهمراتب پایدارتر و پرثمرتر از محصولات مزارع است. در مقابل دکتر محسن موسوی خوانساری پژوهشگر حوزه آب و محیط زیست پیشنهاد خود را اینگونهمطرح میکند: "پیشنهاد میشود در شرایط کنونی، جریان ماهانه دائمی رودخانه فدا شود تا تالاب با یکرهاسازی یکباره، در مقطعی سختدسترس و با دبی بالا، از مرگ کامل نجات یابد. تشکیل سیلابمصنوعی، شاید آخرین امید برای احیای بختگان باشد." موسوی انتقادی نیز به زمان رهاسازی سازی داشته و افزود: "رهاسازی در آغاز تابستان ، آنهم موضوعتبخیر و موضوع نفوذ و موضوع آب دزدی زمان مناسبی برای تخصیص حقابه نیست و حق آبه تالاب راکه حق محیط زیست است بهتر است در بهمن ماه باشد که به علت برودت هوا ، کشاورزان به آب احتیاجنداشته و لذا آب را منحرف نمی کنند و بهتر است بعد از یک بارش یا هنگام بارش رخ دهد چون بستررودخانه مرطوب است و کمترین نفوذ انجام شده و به علت رطوبت هوا ، کمترین تبخیر انجام خواهدشد. همچنین دبی خروجی باید دارای حداکثر ممکن باشد تا بتواند با قدرت به تالاب برسد." از دید نگارنده این یادداشت به عنوان متخصص آب زیرزمینی نیز متذکر میشوم حقآبه پنهان تالابها رافراموش نکنیم؛ آنچه از نگاه مدیریت آب مغفول مانده است و در کنار رهاسازیهای سطحی، این استکه بخش مهمی از حیات تالابها وابسته به تغذیه زیرزمینی از طریق سفرههای آبی مجاور است. کاهششدید سطح ایستابی در دشتهای اطراف بختگان در اثر حفر بیرویه چاههای عمیق کشاورزی موجبشده ارتباط هیدروژئولوژیکی طبیعی بین سفره زیرزمینی و پیکره تالاب بهشدت تضعیف شود. یادماننرود که تالاب، تنها از رودخانه نمینوشد؛ ریشهاش در خاک است.از این رو، پیشنهاد میشود که در کناراحیای جریان سطحی، برنامههایی برای کنترل بهرهبرداری از چاههای اطراف، انسداد چاههای غیرمجاز،و احیای تدریجی دشتهای ممنوعه نیز در دستور کار قرار گیرد تا تغذیه طبیعی تالابها از طریقلایههای زیرین خاک بازگردد. تا آب زیرزمینی اطراف تالاب سامان نگیرد تالاب احیا نخواهد شد و مسیراحیا تالابها از مسیر مدیریت آب زیرزمینی اطراف آنها میگذرد. **دفاع مشروط از یک گام نخست** در کنار نقدها، اگر نگاه واقعگرایانهتری به این موضوع داشته باشیم، بر اساس گزارشهای رسمی،بیشترین بارشهای مؤثر در حوضه آبریز سد درودزن طی سال آبی ۱۴۰۳–۱۴۰۴در بازههای زیر رخدادهاند:اوایل آبان ۱۴۰۳ سامانه بارشی فعال باعث شد در برخی ایستگاههای بالادست سد، بارشهایی تاحدود ۱۱۳ میلیمتر ثبت شود. این سامانه بیشترین سهم را در افزایش ورودی سد داشته است وفروردین ۱۴۰۴ با وجود کاهش کلی بارشها، یک سامانه بارشی نسبتاً مؤثر باعث شد حدود ۸۰ میلیونمترمکعب آب به حجم سد درودزن اضافه شود. با این حال، مجموع بارندگی در حوضه سد درودزن ازابتدای سال آبی تا فروردین ۱۴۰۴ حدود ۲۹۵ میلیمتربوده که نسبت به سال گذشته (۴۳۰ میلیمتر) کاهش ۱۳۵ میلیمتری (معادل ۳۲٪) را نشان میدهد و شاید یک دلیل برای اینکه رهاسازی در زمستانصورت نگرفته باشد، نگرانیهای کم بارشی بوده است. در هر صورت این اقدام خانم مهندس تاجگردون مدیر کل محیط زیست فارس و همکاری سیاوش بدریمدیر کل شرکت آب منطقه ای فارس، هرچند ناکامل، نشان میدهد که حقآبه محیط زیستی در عرصهتصمیمگیری رسمی به رسمیت شناخته شده است. دستاوردی که تا چند سال پیش تصورپذیر نبود. اگرمسیر بهدرستی پایش و مستندسازی شود، این رهاسازی میتواند آغاز فرآیندی برای برنامهریزیهایعلمیتر در آینده باشد.همین جریان محدود، ممکن است پوشش گیاهی و جمعیت پرندگان را به حرکتدرآورد و بذر حیات را در دل خاک خشکشده دوباره فعال کند و مهمتر از همه، تالاب بختگان را به مرکزتوجه رسانهها، مردم و مسئولان بازگردانده است. در نهایت باید متذکر شد که تالاب بختگان، آینهی تنوع زیستی فارس، امروز بیش از آنکه در انتظارسهمی از سد باشد، در انتظار سهمی از فهم، شهامت و ارادهی علمی در سیاستگذاری منابع آب است. رهاسازی انجام شده و حال نوبت پایش، گفتوگو، بازنگری و یادگیری است. اگر این گام نخست، با دقت دنبال شود، شاید دوباره بختگان را، نه در خاطره، که در پیکرهای آبی ببینیم . در پایان: به لب تشنه تالاب آب باید برسد نه نذر است، نه لطف حق است ،حق ریشه ها حق سکوت مرطوب خاک آب باید برسد پیش از آنکه پرنده رویای پرواز را فراموش کند آب باید برسد پیش از آنکه تندبادهای بی رحمی تیشه به ریشه نمکهایش بزند.
|