یاسوج روی کمربند زلزله قرار دارد


یاسوج روی کمربند زلزله قرار دارد
یاسوج زلزله زده را تصور کنید
مخازن شرکت نفت خطری نهفته در شهریاسوج
مدتها است ایران آبستن اتفاقات تلخ وناگوار شده ،اتفاقاتی که هر کدامشان گوشه ای از پیکر ایران را زخمی کردند واگر بخواهیم حقیقت را بگوییم باید اعتراف کنیم جای این زخم ها تا ابد خوب نمی شود والتیام نمی یابد،گویی ایران سرزمینی شده که اتفاقات ورویدادهای تلخ را درآغوش گرفته است. یکی از این حوادث تلخ که اخیرا روی داد مربوط به زلزله شامگاه یکشنبه 21 آبان ماه دراستان کرمانشاه است ،که در نتیجه این زلزله به گواه آمار وگزارش ها 437 نفرکشته وبیش از10 هزار و 179 نفرزخمی شدند و 31هزار واحد مسکونی نیز به صورت کلی و جزئی تخریب شدند.در زلزله اخیر کرمانشاه خیلی از هموطنان ما زیر آوار جان سپردند ونبض وضربان زندگی برای همیشه دروجودشان متوقف شد ،عده ای زنده ماندند که درد آنها دوچندان است، زیرا باید هم غم از دست دادن عزیزانشان را بخورند وهم غم بی خانمانی را تحمل کنند،معلوم نیست چقدر باید زمان بگذرد تا نبض وشور زندگی در روستاها وشهرهای کرمانشاه به جریان بیفتد.انگار ما مردم ومسئولان به این اتفاقات تلخ وبد خو گرفته ایم،هنوز داغ های قبلی التیام نیافته که زخم جدیدی سرباز می کند ونمکی می شود بر زخم ها وغم های قبلی ایران.زلزله کرمانشاه اولین اتفاق نبود وقطعا آخرین نیزنخواهد بود، ولی این زلزله هزاران درس دارد وضعف های اساسی مدیریتی ما را به وضوح نشان می دهد .این زلزله وهمه حوادث تلخ پیش از آن نشان داد ما در مدیریت حوادث ضعیفیم وهر اتفاقی می افتد غافلگیر می شویم واصلا متوجه نیستیم حادثه خبر نمی کند ویک باره وآنی رخ می دهد وهمه چیز را درگیر می کند وسنگدل تر از آنی است که ما حتی فکرش را بکنیم،ما در همه این غم های تلخ وسنگین مرثیه سرایی کردیم،کمپین تشکیل دادیم،هشتگ زدیم،لایک کردیم ،شبکه های اجتماعی را به این مسئله اختصاص دادیم،خبرهای این غم ودردها را سرتیتر رسانه ها کردیم ،کاممان را تلخ کردیم و اشک ها ریختیم و بغض مان را بارها قورت دادیم ،ولی با همه اینها عبرت نگرفتیم وکاری نکردیم وهمه چیز مثل یه چرت کوتاه تابستانه از یادمان رفت.

باید در انتظار زلزله‌هایی باشیم که کل ایران را بلرزاند
زلزله کرمانشاه در نزدیکی وبیخ گوش ما استانهای زاگرس نشین اتفاق افتاد،این یعنی اینکه می توانست در استان وشهر ما اتفاق بیفتد،یعنی هر گوشه از ایران را در درنظر بگیریم قابلیت واستعداد تبدیل شدن به کرمانشاه ورودبار وبم و... را دارد ،حتی فاجعه بارتر وبدتر.رئیس دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران نیز براین مهم صحه می گذارد و از تغییر رفتار گسل‌های زاگرس از زلزله‌های کم مقیاس به سمت زلزله‌های بزرگ مقیاس خبر می دهد ومی گوید بر اساس شواهد موجود باید در انتظار زلزله‌هایی باشیم که کل ایران را بلرزاند .به گفته کارشناسان پیکره گسل شناسی ایران نیزگستردگی زاگرس و مجاورت آن با گسل های دیگر، این منطقه را به یکی از نقاط حساس از منظر زلزله خیزی تبدیل کرده است.وقتی می گوییم هرجای ایران قابلیت تبدیل شدن به کانون بحران را دارد یعنی هیچ شهری مبرا نیست .یعنی یاسوج مرکز کهگیلویه وبویراحمد نیز مستثنی نیست، شهری که به گفته مسئولانش روی کمربند زلزله واقع شده وعلاوه براین نه اصول ساختمان سازی در این شهر رعایت شده ونه مصالح ساختمانی موجود در این استان کیفیت لازم را دارند.باید باور کنیم بسیاری از ساختمان‌های کشور چه در شهرهای بزرگ و چه در شهرهای کوچک، مقاومتی در برابر زلزله ندارند و با کوچک‌ترین لرزش‌ها، آسیب می‎بینند .


روزی که در یاسوج زلزله بیاید
حالا که همه ضعفها را گفتیم تصور کنیم یک روز در خانه مان نشستیم ویکباره زمین زیر پایمان لرزید وسقف بالای سرمان به حرکت درامد،حتی تصورش هم دردناک وترسناک است .با این زلزله قطعا پل های ورودی وخروجی شهرمان فرو می ریزند واین یعنی قطع مسیرها وراههای ارتباطی وکمک رسانی از طریق زمینی.یعنی عملا باید روی کمک رسانی از طریق زمینی حسابی باز نکنیم واسکان موقت را نیز منتفی بدانیم و منتظر باشیم از طریق هوایی عملیات امداد ونجات وکمک رسانی صورت بگیرد ،آن هم در شرایطی که بنظر می رسد فردوگاه ما هنوز بستر وشرایط لازم را برای فرود هواپیمای سنگین ندارد.تکلیف ساختمانها هم مثل روز روشن است اگر از ساختمانهای کرمانشاه سازه ای به جا ماند از ساختمانهای شهر ما جز تل گچ وخاک چیزی به جا نمی ماند وهمه بر روی سر مردم آوار می شوند ونتیجه آن می شود تلفاتی سنگین تر از زلزله بم که در ان بیش از 45هزار هم وطن ما جان سپردند. بیمارستانهای ما نیز قطعا وضع بهتری نخواهند داشت یا برسر مردم زنده مانده زخمی آوار می شوند یا اصلا به لحاظ فیزیکی جوابگوی خیل جمعیت مراجعه کننده نخواهند بود وشاید هزاران مجروح ومصدوم با وضعیت حاد واضطراری که قابلیت انتقال به هیچ استان دیگری را نداشته باشند بخاطر نبود فضای درمانی جان خود را از دست بدهند.وضعیت دستگاههای خدمات رسان آب وبرق وگازهم که گفته شد ودر صورت بروز حادثه قطعا آنان نیز از کار می افتند وغمی به غم ها ومشکلات مردم زنده مانده از آوار اضافه می کنند.تا اینجا بازهم اگر شرایط قابل تحمل باشد وجود مخازن نفتی در بالای شهر یاسوج قطعا انبار باروتی است که به یک باره کل این شهر را به هوا می برد وهمه معادلات کمک رسانی را بر هم می ریزد.به همین آسانی یک زلزله می آید ویک شهر ومردمش را به فنا می برد.

بیشترین تلفات وتبعات زلزله از کم کاری وندانم کاری ماست
در زمینه حوادث وبلایای طبیعی،غیرمترقبه وناگوار بیشترین مسئولیت متوجه ستاد بحران است که باید چشم وگوش خود را بیناتر از قبل کند.ستاد بحران نباید صرفا در مناطق خطروبحران زده تشکیل شود.در واقع همه این اتفاقات آژیر وزنگ خطری برای مسئولان استانی ما وخصوصا ستاد بحران است .وقتی شهر ما جزو کانونهای پر خطر وبر روی کمربند زلزله قرار دارد وبا هر اتفاقی فاجعه آمیز ترین بحران در مزکز استان رخ می دهد، ایا لازم نیست ستاد بحران از حالت منفعل خارج شود واز هم اکنون بفکر چاره اندیشی باشد.مسئولان ما باید اگاه باشند وقتی زلزله بیاید معجزه رخ نمی دهد وبیشترین تلفات وتبعات زلزله از کم کاری وندانم کاری خود ماست .بهتر است ستاد بحران بصورت اضطراری تشکیل جلسه دهد وهمه نقاط ضعف وقوت مرکز استان را شناسایی کند وراههای مقابله با بحران را معرفی وروی آنها مانور دهد.ما مستعد بحران خصوصا از نوع زلزله هستیم وهمه شواهد گواه این مهم هستند. زلزله که بیاد خراب می‌کند، جان می‌گیرد و غم می‌پراکند،پس باید فکری کرد،باید عمل کرد ،باید آموزش داد.باید آماده بود واز همه اتفاقات درس گرفت.

تاریخ درج :  1396/8/30

تعداد بازدیدها : 192

ارسال نظر