محمدعلی وکیلی این روزها در پیِ وضعِ بحرانخیزِ کشور، گروههای مختلف نسخههای خود را برای عبور از این وضع پیچیدهاند. هم اصلاحطلبان، هم واپسطلبان و هم براندازطلبان هر کدام شفای ایران را در راهِ خاصی جستهاند. در این میان ما همچنان بر نسخه اصلاحطلبی تکیه میکنیم و معتقدیم ما راهی جز اصلاحات اساسی با تکیه مردم نداریم. موقعیتِ خاصِ امروز حاصلِ یک وضعیتِ خاصِ سیاسی است؛ راهِ خروج از این موقعیت، تغییر در وضعیتِ سیاسی است. وضعِ سیاسی متضمن و مقومِ سایرِ ابعادِ زیستِ جمعی و حیاتِ حکومتی است. لذا گمان میکنیم با اصلاحات اساسی و سیاسی، میتوان از این وضعِ بحرانخیز خارج شد.این اصلاحات نیز اصلاحاتِ روبه جلو است. ما با فهمِ تحولات بنیادینِ مفهومی و معنایی در جهان و تغییراتِ اجتماعی و نسلی، باید در اتمسفر سیاسیِ خود دست به تغییر بزنیم و سبک حکومتداری خود را با این تحولات متناسب کنیم. تغییر پارادایمیک و تحول گفتمانی در حکومتداری و مدیریت را از راهِ اصلاحات میسر میدانیم.بدیهی است که هر ایدهی واپسگرایانه، متضمنِ هیچ اصلاحی نمیتواند باشد. جهان رختِ جدید به تن انداخته و قدرت با چهره جدید رخ نموده؛ نمیتوان به هیچ ایده قدیمی رجعت کرد. ایدههای قدیمی در حال و هوای فضای مفهومیِ سابق، روییده و بالیدهاند. اکنون نمیتوان به هیچکدام تکیه کرد.تاریخ مصرف همه شیوههای پیشین گذشته است. نه تنها بازگشت به عقب مطلوب نیست بلکه در زیست عمومی جدید، این بازگشت اساساً مقدور نیست.لذا آبی از دیگ ایدههای واپسطلبانه گرم نمیشود. براندازطلبان نیز که شامل آدمکشهای منافق و سلطنتطلبانِ فسیل شده است؛ نه نسخههای شفابخش دارند و نه در قاموس ملت جایی دارند. برای آنان این وضعِ بحرانبار رهزن شده است چندان که به هوس افتادهاند تا با ادعای داشتن نسخه شفابخش به میدان بازگردند.نسخههایی که به دردِ موزهها هم نمیخورند. آنان اساساً از درک مسئله امروز عاجزند. حتی نمیدانند در کشکول مفهومیِ نسلِ جدید، اساساً به عنوان عنصرِ معنادار تعریف نمیشوند و جایگاهی در قاموس ملت ندارند. در یک فهمِ کج، گمان بردهاند این بحرانها به معنای تایید ایدههای کهنه و رنگ پریده آنان است. با این همه، اظهار نظرهای آنان گذشته از بوی انتقام جویی و خصومتگری که میدهد، فاقد عقلانیت قابل دفاع است و هنوز از مسئله ایران و ایرانی غافلند!
|