پیش شرط توسعه ، رفع محرومیت از نگرشهاست

سعید کرمی

 

برندگان مسابقات را معمولا قهرمان می گویند و گهگاهی هم پهلوان؛ و شاید خلاصه ترین وجه افتراق این دو تعبیر، ابزارها و فنون موفقیت و عیار اخلاق و مردانگی در کسب پیروزی باشد، که بی تردید فاصله قهرمانی تا پهلوانی را جز با پای مروّت و نای مردانگی نمی توان پیمود.یک قهرمان الزماً به شاخص های تعیین شده برای پیروزی در پروسه رقابت رسیده است اما یک پهلوان لزوماً آیتمهای تعیین شده بازی را با موفقیت طی نکرده و چه بسا بازنده و بلکه نفر آخر یک مسابقه چند نفره باشد اما به استناد برجستگی های شخصیتی و نمود ارزشهای اخلاقی در بازی او، و یقینا اجتناب از پیروزی به هر قیمت در رقابت، او را پهلوان نامیده و شایسته تقدیر و تمجید می دانند.غرض از عرایضی که گذشت، فتح بابی بود بر چالش ها و القائات سیاسی حاکم بر جو استان و خصوصا قیاس عملکرد آقایان زارعی و تاجگردون در فضای مجازی و بعضا مقایسه اجرائیات و اعتبارات یاسوج و گچساران.واقعیت این است که صعود شاخص های توسعه و ترقی در یک شهرستان، فی نفسه تزاحم و تهدیدی برای رشد و ارتقاء این شاخص ها در شهرستانی دیگر ایجاد نمی کند و الزاماً "هشتِ عزت" یک حوزه انتخابیه در گرو "نُهِ ذلت" حوزه دیگری نیست؛ فلذا شاخص پهلوانی (نه قهرمانی) در این رابطه آن است که نمایندگان با رعایت اخلاق و حفظ حقوق دیگر مناطق استان و بلکه خرسندی و همیاری در آبادانی دیگر حوزه ها، مناطق محروسه خود را به آبادانی و توسعه برسانند.پس اگر غلامان این شهرستان ها همت خود برای خدمت به موکلانشان را بر تضعیف و تخریب حوزه های همسایه متوقف کرده و رسالت چانه زنی برای جذب اعتبارات ملی را در حقارت جیب زنی شهرستانی خلاصه نمایند، شاید به استناد "باری به هر وزن و بادی به هر جهت" قهرمان مقطعی و موقت این بازی تاریخی باشند اما در نهایت آنکه در سینه سترگ این تاریخ، مثبوت به نیکی خواهد ماند نه این قهرمان برنده که آن پهلوان ولو بازنده ای خواهد بود که خود را مدیون مردمان دیگر مناطق نکرده است.

اگر غلام محمد زارعی در تمام تلاش های خود برای خدمت رسانی به بویراحمد و دنا، ناخنکی به حقوق کهگیلویه و گچساران زده باشد از مدار اخلاق و ارزش خارج شده است و افتخاری حقیقی برای بیان نخواهد داشت، کما اینکه شخصا به عنوان یک بویراحمدی هرگز تمایل نداشته و ندارم وجبی از خیابانهای یاسوج به بهای گَردی از غبار کوچه های چاروسا و باباکلان آسفالت شود.متعاقبا اگر غلامرضا تاجگردون ورای همه مدعیات و واقعیاتی که از توانایی هایی ایشان موجود است، توسعه گچساران را مستلزم و معطوف به سرکوب اعتبارات و رؤیای انزوای بویراحمد بداند و غایت توانایی "میرشکال" گچساران، نشانه گیری منافع بویراحمد و به فرض محال، تخته قاپوکردن مرکز استان باشد آنگاه نه تنها تحفه قابل ذکر و آش دهن سوزی نخواهد بود بلکه وجهه و مرام خود را در تابلویی از حقارت افکار و ذلت نگاه در تارک تاریخ و منظر افکار بلند بزرگ مردان و شیرزنان این دیار ثبت و ضبط خواهد کرد؛ اگر چه همواره شبهاتی که پیرامون ایشان مطرح می شود را صرفا شایعه و شیطنت و بعضا بهره برداری های سیاسی می دانم؛ چرا که نه بویراحمد را آنقدر "زیر چشم و خاک نشین" می بینم و نه گچساران را آنقدر "چشمگیر و تخت نشین"، که اتهاماتی چون حق کشی و تبعیض را به ایشان نسبت دهم، و متقابلا آنقدر هم یاسوج را آرمانشهر و گچساران را بیغوله نمی بینم که حقی از گچساران را در گلوی بویراحمد جستجو کنم.

مخلص کلام اینکه پیش شرط توسعه و تعالی این استان مستحق و مستعد، رفع محرومیت از نگرش ها و تفکرات عوام و خواص است و برون رفت از محرومیت های موجود، مستلزم وسعت اندیشه ها و ژرفای بینش هایی است که از پل های کتا و خیرآباد و تنگ سرخ گذشته باشند و ماقبل این پل ها، از تنگناهای تلخ یاسوج و گچساران و دهدشت آزاد شده باشند.به امید روزی که ریشه ادبیات منسوخ و قداره بندی های سردسیر و گرمسیری که همواره خواب بی گاه و بانگ بی جا بوده اند، در لسان مردمان این دیار و بستر اجرائیات و اعتبارات مسئولین خشکانده شود.

 

تاریخ درج :  1397/5/2

تعداد بازدیدها : 2332

ارسال نظر