سعيد كرمى// کهگیلویه و بویراحمد از جمله استانهایی است که ساختار و ترکیب اجتماعی آن بر پایه قبایل و طوایف شکل گرفته و قومیت، بخش لاینفک هویت یک فرد از گهواره تا گور است. در اینکه چنین ساختاری همواره و همیشه رستنگاه ارزشهای ریشه ای و بی بدیلی بوده و خواهد بود تردیدی نیست اما این موضوع همچنان که زمینه ساز ظرفیت ها و فرصتهاست، مولد آسیب ها و کژکارکردهایی نیز می باشد که بنا به شواهد عینی بُعد آسیب های آن ظهور و بروز بیشتری به خود گرفته است. فارغ از تعصبات و شعارهای زینت المجالسی که عندالاقتضاء در مناسبات مختلف با فراز و فرود خاص شرایط بر زبانها می چرخند، به طور خلاصه باید عرض شود گرایشات قومی و مناسبات طایفه ای صرفا تا آنجا مزیت و بار مثبت دارند که هرگز پا را از گلیم ارتباطات عاطفی و انحصارا غیر رسمی درازتر نکنند؛ و معمولا به محض اینکه در امورات رسمی و اجرایی موضوعیت پیدا کردند از ریل ظرفیت خارج شده و در مسیر تهدید و آسیب قرار می گیرند.
به عنوان مثال در بحث انتخابات شورای شهر به وضوح می بینیم که نگاه اجتماعی و یکپارچه مبتنی بر مصالح شهری و منافع عمومی مطلقا وجود ندارد و اخیرا غالب طوایف و تیره ها سعی در معرفی حداقل یک کاندید مستقل در این کارزار دارند.
با نگاهی واقع بینانه می توان آنچه عملا اتفاق می افتد را نوعی تجزیه طلبی قبیله ای و سهم خواهی طایفه ای در این عرصه توصیف کرد و طبیعتا در فضای موصوف، پارامتر اصلحیت کاندیداها از نگاه مردم نیز محصور در همان قوس قومیت و قرابت قبیله ای مسخ و گرفتار خواهد شد، و آنچه از زنجیره انتخابات خارج می شود حلقه مفقوده تخصص و توانایی است؛ و ماحصل همین فضا و نگاه است که شهر چنین می شود و شهریارانش چنان و همواره دیگران تاخته اند و ما باخته ایم.
و چه تردیدی وجود دارد اگر محدودیت و بار مالی انتخابات مجلس شورا نیز در سطح انتخابات شورای شهر می بود، در آن عرصه نیز اکثریت قریب به اتفاق طوایف و قبایل صرفا به انگیزه تحکم و تفاخر قومی، مستقلا هوای عرض اندام سیاسی تر نمی کردند؟، کما اینکه با همین شرایط هم رسیدن به روزهای ماراتن طایفه ها چندان بعید بنظر نمی رسد.
شاید شما هم در مراجعه به ادارات، به تلویح و تصریح با سوال چه کاره اید؟ (از منظر ریشه قومی و قبیله ای) مواجه شده اید و چه بسا خود این سوال را پرسیده باشد؛ این سوال فی نفسه به اقتضای ساختار موجود و درهم تنیدگی متاثر از روابط خویشاوندی اقوام، و ارتباطات سببی و نسبی محل اشکال نیست، و چه بسا به تبادل عواطف و تنویر قرابت ها و به تبع آن تکریم ارباب رجوع منجر شود، اما بد قصه آنجاست که در غالب موارد پاسخ این سوال اگر چه زیر پوستی اما به ضرس قاطع، در معرض تعصبات مخالف و موافق سیاسی و بعضا تاریخچه ایلات قرار گرفته و سطح ارائه خدمات با پاسخ سوال ارتباط مسقیم و معنا داری پیدا می کند. چندی پیش ارباب رجوعی را برای انجام یک فرآیند اداری به یکی از دفاتر اسناد رسمی ارجاع دادم و متعاقب آن تماسی هم با دفتر یاد شده پیرامون کم و کیف امور داشتم. از آنجا که کار ایشان به کندی و با وقفه پیش می رفت مجبور شدم حضورا به دفتر مراجعه کنم.
تقریبا همان سوال چه کاره ای یکی از اولین سوالاتی بود که از من پرسیده شد؛ پس از تقدیم خاستگاه طایفه ای خود به مفتش مربوطه، با صراحت و چاشنی معذرت و لبخندی ملیح فرمودند: ببخشید واقعا، من فکر کردم شما از کرمی های طایفه ..... هستید، چون آنها به پشتوانه آقای ..... خیلی ادعا دارند و تحکمی صحبت می کنند خواستم کمی حساب کار دستشان بیاید.! معضل دقیقا اینجاست و کلسترول بد قومیت اینجا بالا می رود که هویت فامیلی و ماهیت طایفه ای بنده نوعی با فراز و فرود دریافت خدمات رسمی و اداری و بلکه حقوق شهروندی ارتباط مستقیم و کاملا چسبیده ای دارد و بنده در صورت انتساب به طایفه مغضوب ایشان محکوم به آزار اداری بودم و حتی ارباب رجوع بنده نیز قربانی قومیت من می شد. تفسیر این نوع برخوردها جز این نخواهد بود که مخاصمات دیروز ایلات و طوایف اگر چه به ظاهر فروکش کرده اند اما صرفا تغییر ماهیت داده و هنوز در قالبهای تئوریزه سیاسی و اداری حکمرانی می کنند. شاید کمی غلیظ به نظر برسد اما واقعیت این است که در قیاس با استانداردهای اجتماعی مورد انتظار و مقتضی جامعه امروز، چشم انداز بسیاری از ما و حتی سیاسیون و متولیان ارشد ما هنوز از حصار طوایف و فامیل ها و بلکه خانواده ها فراتر نرفته است و یقین بدانیم، مادامیکه نگاه ها از تنگنای تاریک ناسیونالیسم قومی خارج نشوند، کهگیلویه و بویراحمد هر روز محروم تر از دیروز خواهد بود، حتی اگر دریایی از اعتبارات و امکانات به این استان سرازیر شود.
|