تا بوده همین بوده

تا بوده همین بوده

 

 

سعید کرمی//  بلوط ها را بیشتر کِرم هایی که در تنه خزیدند از پای درآورند، نه چوپان هایی که شاخه هایشان را بریدند، و نه بُزهایی که برگ هایشان را چریدند...

 

 

آب بشار با هیچ تحمیل بیرونی قابل انتقال نیست، مگر اینکه ابوموسی های بومی سیاهی لشکر شوند. یا به همت رسانه نماهایی که اگر برکت فضای مجازی نبود، هیچ موجودیتی از لفظ و قلم آنها در پاورقی جامعه هم یافت نمی شد...

 

 

اهل اصیل رسانه گفتند، با خرید یا به فریب، موج رسانه ای در موافقت سد گماشته اند و دوباره بنویس. گفتم نوشتیم و نوشتند و در خانه اگر کس است، یک حرف بس است... 

 

 

با کسانی که سرنوشت خوزستان و بلوچستان و اصفهان و دریاچه های خشکیده و زمین های تفتیده و باغات پلاسیده، سلول های مغزشان را آنقدر بیدار نکرده و با این همه تجربیات عینی، آینده بشار را تشخیص نمی دهند، چه حرفی می توان زد؟؟

 

 

آیا تأمین دلیل برای آنها که هنوز نمی دانند، هیچ دستور کلانی تصویب و اجرا نمی شود که منفعت اژدهای فارس و کلانشهر شیراز را به مصلحت نمیچه استان ک.ب و مینی شهر یاسوج ترجیح دهد، بیهوده گویی و اسراف کلام نیست؟؟

 

 

(صد البته تأمین آب شیراز حق مسلم آنهاست، اما نه با تخته قاپو کردن بویراحمد و خشکاندن بشار... )

 

 

و مگر نه اینکه بازخورد همین انفعال محرومیت پذیر و توجیهات خودفریب است که هنوز به ازای هر ده بیمارستان شیراز یک درمانگاه هم نداریم و هر روز زیر نارنج های بلوار زند، دست بر پیشانی به پشت می خوابیم تا نیمه جان بیماران رانده شده از بهشتی و امام سجاد را نمازی ها و فقیهی ها نجات دهند؟؟

 

 

مگر همین محرومستانی نیستیم که افتتاح یک لاین ناقص از یک پل صد متری در مرکز استانمان شانزده سال طول می کشد و لاین دومش به عمر خیلی از ما نمی رسد؟؟

 

 

و چه انتظاری داریم واکنشمان به سد تنگ سرخ هم چیزی فراتر از پل و بیمارستان و جاده و خیابان و نفت و گاز و وضع موجودمان باشد؟؟

و مگر همه اینها نه "از ماست، که بر ماست"؟...

 

 

خواب زدگانی را که هنوز نفهمیده اند بحران بی آبی مولود آن است که نفت و گاز گچساران ها و بهمئی ها را با صرف هزینه های گزاف از کوه و دشت و صحرا انتقال دادند، تا برای از ما بهتران پالایشگاه و پتروشیمی بسازند و در کویرهای برهوت و بیابان های خشک، صنایع دریاخواه و دریاچه خوار ساختند و همه آب مورد نیازشان را هم از رگهای زاگرس گرفتند، با چه فریادی می توان بیدار کرد؟؟

با چه زبانی می توان به اینها فهماند بحران آب امروز، ناشی از افتخار نابخردانه دیروز به تولید سالانه فلان مقدار هندوانه بی خاصیتی بود که به قیمت رقص بر جنازه طبیعت و مکیدن سفره های زیرزمینی تولید می کردیم و سه کیلو هزار می فروختیم...

 

 

لایعقلون از کجا می فهمند راهکار جبران کم آبی، نه سد سازی و تاراجِ ته مانده طبیعت، که اصلاح سیاست های تولیدی، صنعتی، حمایتی و محیط زیستی است.

بگذریم...

 

 

ولی ای کاش شناسنامه ای برای سد تنگ سرخ طراحی شود که نام همه حامیانش را ثبت و ضبط کند، برای فردایی که امروز اصفهان و دیروز خوزستان در یاسوج تکرار می شود...

 

 

و خیال نکنید فردای ما را هم مثل امروز اصفهان پوشش خبری می دهند و مطالباتمان از شبکه دنا پیگیری می شود. خیر، اصلا از این خبرها نیست....

تاریخ درج :  1400/8/29

تعداد بازدیدها : 1359

ارسال نظر