مسئله سد تنگ سرخ به زبان ساده حامدِ وکیلی// سد تنگسرخ جنجال بزرگی راه انداخته است. عده زیادی از فعالان اجتماعی، فرهنگی و همه فعالان محیطزیستی به مخالفت با آن برخاستهاند. مسئولان وزارت نیرو و پارهای از مسئولان سیاسی اما به احداث آن اصرار دارند. شاید برای خیلیها سوال پیش آید چرا کسی باید مخالف احداث سد باشد؟ و از طرف دیگر اگر میتوان با دلایل متقن نشان داد که احداث این سد ضررهای بیشمار دارد، موافقان احداث آن چه دلایلی دارند؟ در زیر مختصراً به این دو سوال میپردازم. الف) آیا سدها میتوانند مضر باشند؟ چند دسته و چند ایده با سدسازی بر سرِ مهر نیستند. ۱- فعالان محیطزیست بهطور کلی موافق احداث سد نیستند. احداث سد هم به زمینهای مخزن و اطراف مخزن آسیب زیست محیطی میزند و هم پاییندست را با مشکل کمآبی روبرو میکند. در شرایط خشکسالی که این روزها شاهد هستیم و بهطورکلی باتوجه به اقلیم خشک ایران کم کردن از آوَردِ آب رودخانه در پاییندست، میتواند حیات زیستبوم حوزه پاییندست را با خطر جدی روبرو کند. ۲- متخصصان حوزه مدیریت راهبردی آب نیز بهطورکلی با سدسازی میانهای ندارند. کمتر کسی از متخصصان این حوزه در دانشگاهها پیدا میشود که با چنین پروژههای انتقال آبی موافق باشد. چندین رویکرد کلی برای تامین آب وجود دارد. پرهزینهترین، مخربترین و ناکارآمدترین رویکردِ تامین آب، "انتقال آب" است. بهقدری این رویکرد ناکارآمد است که تقریباً تمام اساتید حوزه آب معتقدند پشتپرده تمام پروژههای انتقال آب، مافیایی قوی حضور دارد. چراکه جز با فشار مافیا، امکان اینکه طرح توجیهی پروژههای انتقال آب بهلحاظ فنی تایید شود وجود ندارد. نمونه خیلی بارز و مشهور آن، سد گتوند است. باوجود اینکه خطا و پرآسیب بودنِ احداث این سد بهلحاظ فنی محرز بود، اما اسناد و واقعیات مشهود علمی زورش به توقف این پروژه نرسید. مافیا میتواند دلایل فنی نیز بتراشد! ۳- جامعهشناسان و فعالان فرهنگی نیز نمیتوانند با این طرح موافق باشند. تجربه نشان داده احداث سدها و انتقال آب آن به بالادست، میتواند به تحریک گسلهای اجتماعی بینجامد. این روزها نمونه واضح آن پیش روی همه ماست. شکافی که امروز میان خوزستان و اصفهان میبینید حاصل پروژه انتقال آب است. جالب است بدانید سهمی که زایندهرود از سرچشمههای کارون میبرد کمتر از چهار درصد است. اما دیدیم که در شرایط بحرانی، این درصد اندک توانست چه میزان مردم دو حوزه را علیه یکدیگر تحریک کند... احداث سد تنگ سرخ و انتقال درصدی (هرچند ناچیز) از آن به شیراز به این معناست که از این به بعد مردم بویراحمد هرگاه با کمبود آب مواجه شوند نسبت به مردم شیراز خشمگین خواهند شد. در شرایط امروز که خشم اجتماعی رو به افزایش است اصرار به این کار و تحریک گسلهای اجتماعی بسیار عجیب است. ب) آیا واقعاً به نقطه اضطرارِ احداث سد تنگسرخ رسیدهایم؟ خب با این وجود، چرا این همه اصرار به احداث سد تنگ سرخ وجود دارد؟ چه توجیهی برای این کار وجود دارد؟ اولین توجیه این است که با کمبود منابع تامین آب روبرو هستیم. ما در سه حوزه به تامین آب نیاز داریم. آب شرب، آب کشاورزی و آب صنعت. محاسبات متخصصان دانشگاه تهران بر اساس آمارهای منتشره مسئولان استان (این محاسبات و اسناد آن موجود است و به جهت تلخیص نیامده است) نشان میدهد باوجود پرتی نزدیک به پنجاه درصدی شبکه آبرسانی شهرستان بویراحمد، تنها با اصلاح شبکه و بازگردانی پرتیها به شبکه، با منابع موجود تا سال۱۴۵۰ ما نیاز به تامین منبع جدید نداریم. با تغییر الگوی مصرف عدد این سال میتواند افزایش نیز بیابَد. آب کشاورزی نیز -اگر توسعه پیدا نکند- اکنون مشکل چندانی ندارد. با اصلاح مصرف کشاورزی و مکانیزه کردن آبیاری زمینهای موجود، میتوان با عددی کمتر از میزان مصرف فعلی، مشکلات کشاورزان را نیز حل نمود. میمانَد آب صنعت. ما اکنون صنعت آببَر نداریم. مگر اینکه قرار باشد صنعت آببری به اینجا منتقل شود که بسیار کار خطرناکی است. شرح این ابعاد خطر در یادداشت دیگری البته خواهد آمد. دومین توجیهی که میشود اینکه برای این پروژه تا کنون چند میلیارد تومان هزینه شده و دیگر نمیتوان از آن دست کشید. این سخن نیز فاقد منطق کافی است. سدسازی در ایران، کاری زیانبار است مگر به اضطرار. یعنی امکان کار دیگری وجود نداشته باشد. اگر این اضطرار احراز نشود، در هر نقطهای که از تصمیم احداث سد بازگردیم سود کردهایم. تصور کنید بعد از احداث سد گتوند، تنها یک ساعت قبل از شروع آبگیری سد، تصمیم مدیران وزارت نیرو عوض میشد و سد آبگیری نمیشد. دراینصورت میلیاردها مترمکعب آب، آلوده نمیشد و صدها هکتار زمین کشاورزی ازبین نمیرفت. پس تا ساعتی قبل از آبگیری سد، میتوان جلوی ضرر بزرگتر را گرفت. کاری که پس از آبگیری دیگر امکان اجرایی و فنی ندارد. بنابراین، احداث سد تنگ سرخ ضررهای جبرانناپذیر به بویراحمد وارد میکند و میتواند زیست در این حوزه را به خطر بیندازد. ج) بحران در سایه عدم شفافیت نکته مهم دیگری البته وجود دارد. تمام سخنان بالا بر اساس آمارهای شفاهی مسئولان مربوطه است. بنابراین، این استدلالها به یک فرض متکی است. فرض اینکه مسئولان وزارت نیرو در سخنان خود چیزی را از ما پنهان نکرده باشند. مطابق گفتههای این مسئولان فرض ما این است که واقعاً بتوان سالی یکصدوبیست میلیون مترمکعب آب پشت این سد ذخیره کرد. باز مطابق ادعای آنها، حدود پنجاه درصد از آن که حدود شصت میلیون مترمکعب است سهم بویراحمد و مابقی به شیراز منتقل میشود. از سهم بویراحمد، بیست میلیون مترمکعب حقآبه محیطزیست است و مابقی باید صرف شرب و کشاورزی شود. اگر مقدار آوَردِ آب رودخانه نتواند صدوبیست میلیون مترمکعب در سال را تامین کند، اصلاً مشخص نیست همین اعداد نیز تامین شود. یعنی جز اعتماد به گفتههای شفاهی مسئولان آب منطقهای هیچ راهی برای اعتماد به این اعداد نداریم. عدد دقیق و مطمئن را میتوان با استفاده از اطلاعات ایستگاههای هیدرومتری بدست آورد که متاسفانه اجازه انتشار آن داده نمیشود. باتوجه به عدم وجود منع قانونی برای انتشار این اطلاعات و حتی اسناد مطالعاتی شرکت مشاور سد تنگ سرخ، اینکه آب منطقهای از انتشار آن خودداری میکند ما را در اعتماد به همه اعداد بالا نیز مردد میکند! گفتیم که درصورت صحت گفته مسئولان وزارت نیرو، بازهم این سد ضررهای جبرانناپذیر دارد و باید متوقف شود. اما درصورتی که این اطلاعات بند ج منتشر نشود و دور از چشم مردم تصمیمی بدتر از آنچه در بندهای الف و ب تصویر شد گرفته شود، باید منتظر فاجعهای بزرگتر از انتظار باشیم.
|