کشاورزی در مرودشت با آب شیرین شده خلیج فارس؟ زهرا وصالى// اخیرا محمد ثابت اقلیدی مدیرکل میراث فرهنگی فارس در خصوص تمهیداتی که برای مسأله مهم فرونشست زمین در تخت جمشید اندیشیده شده است، گفته اند: متاسفانه سالهاست با خشکسالی مواجه هستیم و از طرفی به علت اینکه منطقه فارس و دشت مرودشت زمینهای زراعی زیادی دارد و قطب کشاوزی محسوب میشود، چاههای متعددی که آنجا احداث شده، باعث ایجاد این فرونشستها شده است. انتقال آب از خلیج فارس به استان فارس، یکی از اقداماتی است که میتواند از فرونشست زمین در تخت جمشید جلوگیری کند. وی همچنین اظهار داشته که ما دنبال این هستیم که بتوانیم در منطقه مرودشت و پاسارگاد، یکسری انشعاباتی را به کشاورزان اختصاص بدهیم و بنا داریم که هم صنایع از این ابر پروژه منتفع شوند و هم بتوانیم در مرودشت و پاسارگاد برای کشاورزان تامین اعتبار کنیم. ما میخواهیم از این شبکه آبرسانی استفاده کنیم تا چاههای غیرمجاز را به حداقل برسانیم و به امرار معاش مردم هم به عنوان ولی نعمت ما، خدشهای وارد نشود.» ابر خط انتقال از خلیج فارس به صنایع فارس، پنجمین خط این ابر پروژه است که مجوز تخصیص و برداشت آب دریا در فاز اول با ظرفیت ۱۴۵ میلیون متر مکعب در سال را دارا میباشد که دوره احداث ۴ ساله و دوره بهرهبرداری حداقل ۲۰ ساله دارد و بر طبق گفتهها و پیش بینی ها در سال ۱۴۰۵ به بهرهبرداری میرسد. این خط ۸۶۰ کیلومتر طول دارد و از آب شیرین کن پارسیان به سمت ایزدخواست مرز بین استان فارس و اصفهان کشیده میشود. نکته جالب ایستگاه پمپاژ بسیار قوی این طرح است که بایستی بتواند آب را با اختلاف ارتفاع ۴۵۰ متری از خشت تا فارس منتقل کند. این خط لوله از ۲۵ شهرستان استان فارس عبور میکند. در بررسیها قرار بوده که این آب، نیاز صنایع استان فارس و بخشی از شرب آن را مرتفع نماید، اما با توجه به اظهارات اخیر مدیر میراث فرهنگی فارس، قرار است انشعاباتی از این خط، جهت کشاورزی برای پاسارگاد و مرودشت گرفته شود. در پاسخ به این مدیر باید گفت که شیرینسازی و انتقال آب از دریا بسیار هزینهبر است و اگر بخواهیم به قیمت روز حساب کنیم، شیرینسازی و انتقال هر مترمکعب آب بیش از ۸۰ تا ۹۰ هزار تومان هزینه دارد، لذا این کار توجیه اقتصادی به ویژه برای بخش کشاورزی ندارد و نه تنها کاهنده برداشت ها نیست بلکه تشدید کننده فرونشست هاست.سوالی که مطرح می شود اینست که چرا در کشور ما مدیریت مصرف مهمتر از انتقال آب نیست؛ انتقال آب از دریا بسیار گران تمام میشود و اثرات مخرب زیست محیطی به دنبال دارد. این آب هزینه سنگین بهره برداری، نگهداری و تأمین انرژی و هزینههای کلان سرمایه گذاری و مسیر انتقال صعب العبور را بهمراه دارد. علاوه بر گران بودن و اثرات زیست محیطی آن، ذکر این نکته لازم است که در دشت مرودشت و پاسارگاد و با کشاورزی سنتی چه چیزی قرار است تولید شود که بتواند جبران این آب گران را بدهد؟ آیا عرضه آب بیشتر منجر به کاهش سطح زیر کشت و تغییر الگوی کشت میشود؟ آیا کشاورزی که آب کافی و وافی در اختیار دارد را میتوان متقاعد کرد که کشت نکند و سطح زیر کشت را کم کند و یا چاهش را هم بکار نبرد تا سود کمتری ببرد؟ بنابراین عرضه آب کشاورزی تا سر حد نابودی خلیج فارس و موجوداتی که سرنوشتی جز مرگ دردناک آنهم در زیست بوم چند میلیون سالانه شان ندارند، نه تنها برداشت از سفرههای آب زیرزمینی را کاهش نمیدهد، بلکه برعکس سبب افزایش سطح زیر کشت میشود و فرونشست را نیز تشدید خواهد کرد. اینکه آیا این صحبت مدیر میراث فرهنگی نظر شخصی وی است و یا اینکه تصمیماتی جهت بهرهمندی از این آب در وزارت نیرو در نظر گرفته شده است هم، جای بسی تأمل دارد و اگر وزارت نیرو مرتکب چنین اشتباهی شده باشد، دیگر باید فاتحه آب زیرزمینی را در دشت مرودشت و پاسارگاد و فاتحه مدیریت مصرف را در این کشور خواند. نکته دیگری که قابل درنگ است این است که ، در صورت تخصیص بخشی از این آب برای کشاورزی، بدعتی پدیدار می شود و در سایر مسیرهای خط انتقال آب از خلیج فارس و در سایر دشتها نیز مطالبهگری دریافت آب برای بخش کشاورزی از این خط ایجاد میگردد. در صورتیکه طبق بررسی ها نزدیک به ۹۰% مصرف اب کشور از آن کشاورزی است، آنهم با بهره وری پایین. آب شیرین شده خلیج فارس برای شرب و صنعت هم توجیه اقتصادی ندارد، چه برسد به مصرف کشاورزی! علاوه بر این موضوع نکته ای که لازم است ذکر شود اینست که ما نیاز به دلهره اجتماعی مفید در اذهان عمومی در خصوص آب داریم نه اینکه با خاطر جمع کردن مردم از این که آب هست نگران نباشید و به کار اشتباه ادامه دهید. این کم کردن نگرانی در خصوص آب در اذهان سبب فرهنگ مصرف گرایی بیش از پیش خواهد شد . چرا سیاستهای مدیریت مصرف و صرفهجویی جایگزین سیاست بهرهمندی هرچه بیشتر از منابع آب نمیگردد؟ مطالعات نشان میدهد که آب خاکستری ناشی از فرایند شیرین سازی آب دریا آبی بسیار خطرناک با درصد املاح زیاد است و آن به خلیج فارس تخلیه می شود و توان زیست پذیری خلیج فارس را کاهش و دمای آب را افزایش می دهد و حیات موجودات زنده را و اکوسیستم دریایی خلیج فارس را خدشه دار می کند. آیا حیات آبزیان و خلیج فارس را در این پروژه ها در گوشه ذهن مان داریم یا نه انتقال به هر بهایی و به هر مصرفی پر رنگ تر است! در حال حاضر میزان آلودگی خلیج فارس دست کم ۴۰ برابر حد استاندارد است و جالب اینست که ما هنوز بهره برداری آنچنانی و شیرین سازی صورت نداده ایم تا تشدید کننده این رقم وحشتناک باشیم. آیا بهتر نیست از بازچرخانی آب مصرفی همین مناطق بهره ببریم و دست از خلیج فارس برای کشاورزی برداریم؟ درست است مردم فارس زندگی شان بیشتر بر پایه کشاورزی است، اما آیا خردمندانه است که آب شیرین شده خلیج فارس به مصرف کشاورزی کم بهره و غیر اصولی و سنتی برسد؟ آیا معقولانه است در بحرانی ترین دشت ایران« مرودشت » با این نرخ فرونشست و برداشت همچنان باید کشاورزی، حتی بعد از بی رمق کردن آبخوان آن و اینک با دست درازی به خط انتقال آب خلیج فارس ادامه یابد ؟ آیا راه حل های دیگری همچون کاهش مصرف آب کشاورزی برای نجات تخت جمشید از معضل فرونشست لحاظ شده است ؟ چقدر مصرف آب را در این آبخوان بحرانی کم کرده ایم؟ آیا باید قصه فرو رفتن قارون در زیر زمین در مرودشت هم تکرار شود تا یقین یابیم که فرونشست اژدهای خاموشی است که در حال بلعیدن این دشت از رمق افتاده است و فرونشست ، مطالعات آن و هشدارها و بررسی های کارشناسان خبره این سرزمین را جدی بگیریم؟ قرار است تا کجا شاهد این قصه پر غصه آب سرزمین باشیم و اگر هم اینک هم بهوش آییم دیر است! طبق بررسیها ی کارشناسی ، در کل کشور ۷۷% تخلف های آبی را تنها ۲۰% مصرف کننده ها انجام می دهند و با تمرکز بر روی این ۲۰% میتوانیم ۸۰% آبهای زیرزمینی را نجات دهیم و این نکته کلیدی است.میتوان با توقف ۶% مصرف آب کشاورزی، آبی که صرفه جویی می کنیم معادل اضافه برداشت ها خواهد بود. اگر این کاهش۱۲% باشد ظرف ۲۵ سال، کسری مخزن آبهای زیرزمینی جبران خواهد شد. اما سیاست های خاص شده اتخاذ شده توجهی به این بررسیها ندارد و تنها در راستای تأمین آب جدید گام برمیدارد و یا هجوم به آب خلیج فارس می آورد و یا آب ژرف اعماق . در نهایت امیدوارم این صحبت، تنها نظر این مدیر باشد و تصمیم وزرات نیرو و سایر تصمیم گیرندگان ابی سرزمین برای پاسارگاد و مرودشت نباشد که اگر باشد حقیقتا اشتباه بزرگی را دامن زده ایم. و به قول علی صالحی اشتباه از ما بود که خواب سرچشمه را در خیال پیاله می دیدیم دستهامان خالی دلهامان پر گفتگوهامان، مثلا یعنی ما
|