نسخه هاى تهرانيزه اينجا جواب نمى دهد رفعت كاظمى// میدانم حرف زدن چیزی را تغییر نمیدهد اما سکوت هم در این برهوتِ "همهچی آرومه ما چقدر خوشبختیم" انتخابِ هوشمندانهای نیست. بهجهنم که به تریجِ قبایشان برمیخورد. کوتهنظرانِ جویای نام کارشان همین است که درشتترین کلمات را از صحبتهای مقام رهبری جدا کرده و جملهسازی کنند. جنگِ ترکیبی، جهادِ تبیین، بالا و پایینِ قله و... را تا میتوانند در ایدههای برآمده از محافلشان میچپانند و بعد آن را پمپاژ میکنند به گوشهوکنار یک کشورِ پُرمسئلهی متکثر. دیگر فکر نمیکنند تبیین و امیدبخشی در شهری مثل شیراز که در هر نقطهاش که باشی بهفاصلهی یک کیلومتریات یک پروژهی عمرانیِ معنادار درجریان است با یاسوج که حتی یک سینمای استاندارد هم ندارد نباید به یکشکل باشد که اگر یکشکل شد همان نیمچه امیدی که تهِ دلها باقی مانده است را فاسد کرده و از بین میبرد.. جامِ رسانهی امید؟ خداوکیلی خودتان خندهتان نگرفت؟ بیدرنگ برای هر نسخهی تهرانیزه شدهای فراخوان میدهید تا یک عدهی سادهدل هم لبیکگویان و جام به دست، عکس یادگاری بگیرند. حقیقتا در زمانهی عجیبی گرفتار شدهایم که مدام باید بدیهیات را تکرار کرد و گفت؛ امید از زمینِ سفتِ واقعیت میروید و دقیقا به همین خاطر است که نمیتوان آن را با جام و جشنواره کادو داد و به جامعه تزریق کرد.. در کشوری که رئیسِ فعلی سازمان خصوصیسازیاش به معاونت در اخلالِ نظام اقتصادی کشور متهم است، و دستیار رئیسجمهورش میگوید مدتزمانِ صاحبخانه شدن به صد سال رسیده، و یکدوجین مسئول و کارگزار دارد که با فعل یا ترکفعل به این مردم و مملکت خسارت زده و خیالشان راحت است که هیچ مواخذه و پاسخگویی هم برایشان درکار نیست، و اختلاف طبقاتی روزبهروز عمیقتر میشود، چرا نباید ناامید شویم؟ خودتان شرمتان نمیآید که دست به چنین حرکاتی میزنید؟ لااقل به استانهای محروم که میرسید کمی خجالت بکشید و دستفرمان را عوض کنید. مگر نمیدانید هرچه یک منطقه محرومتر باشد مدیرانِ کوتهنظر در آنجا برای خودشان یکپا امپراطور میشوند و برای خوشرقصی در محضر بالادستیهایشان فضا را بستهتر میکنند و نهایتا برای رسانه نقشی بیشتر از روابطعمومیِ روابطعمومیها قائل نیستند؟ مگر نمیدانید در کهگیلویهوبویراحمد کلی مسئلهی اساسیِ روی زمین مانده که رسانهها هیچ تکلیفی بهجهتِ پرداختن به آنها برای خود قائل نیستند و برای راضی نگهداشتنِ کوتهنظرانی که بهدنبالِ خبر خوبند هم هیچوقت سراغِی از آن مسائل نمیگیرند؟ مگر نمیدانید خیلیوقت است که مرجعیتِ رسانهای از رسانههای جشنوارهای و جاممحور به خودِ مردم منتقل شده و امروزهروز دیگر هر فرد برای خودش یکپا رسانه است که از نزدیک مسائل را میبیند، تحلیل میکند، نتیجه میگیرد و منتشر میکند؟ مگر نمیدانید حرف زدن از مسائل اساسیِ مردم به معنای سرپوش گذاشتن روی آب، برق، جاده، آمار باسوادی و پزشکانِ بومیای که جایگزینِ هندیها شدهاند نیست؟ اصلا یک سوال؛ تابهحال زنانِ گوجهچینِ کهگیلویهای را دیدهاید که همهروزه قبل از طلوع آفتاب کنارِ جاده میایستند تا رانندهای دلش به رحم آید و آنان را تا زمینهای کشاورزی استانِ همسایه برساند؟ آیا از اثراتِ خلا حضورِ روزانهی این مادران بر خانه و خانواده و فرسودگیِ پیش از موعدِ ناشی از کار سخت که گریبانگیر جسم و روح این زنان میشود خبر دارید؟ این فقط یکی از مسائلیست که نه نمایندهی دودههای کهگیلویه و نه سایر مسئولین استان طی سالها آن را حل نکردهاند. حالا اگر میتوانید برای این زنان از جامِ امیدتان بگویید! از مدیران کوتهنظری که بهجزء مامور و معذور بودن کاری بلد نیستند انتظاری نیست، اما کاش اندک دغدغهای میان بچههای رسانه وجود داشته باشد که بهجای لبیکگوییِ صِرف به این فراخوانها، به تغییر نسخههای پایتختمحوری که قابلیتِ برداشتن هیچ باری برای استان ندارند اهتمام ورزند و آنان را بومیسازی کنند. مثلا آیا نمیشود بگویند امسال تقسیمِکاری بین رسانههای استان برای پرداختن به مسائلِ اساسی صورت داده و یکسال فرصت میدهیم تا نقشِ هر رسانه بهجهتِ حلِ آن مسئله معلوم شود؟ چرا نشود؟ میشود خوب هم میشود، مگر نسخههای تهرانیزه شده وحیِ منزلاند که نشود آنها را جرحوتعدیل کرد. اینگونه میتوان کارآمدیِ واقعی رسانهها (علیالخصوص آنها که با بیتالمال و جیبِ مردم ارتزاق میکنند) را محک زد و سره را از ناسره بازشناساند. اما همهی اینها مستلزم این است که کوتهنظران متوجه شوند بهجای اینکه بهدنبال نزدیک کردنِ صوری مردم به جامِ امیدِ بخشنامهایشان باشند باید فرمان را عوض کرده و لوازمِ روییدنِ بذرِ امیدِ واقعی را به بطنِ زندگی مردم فراهم آورند..
|